ماست سياه است

پدربزرگم با اينكه 73 سال بيشتر ندارد، گاهي اوقات حرف‌هايي مي‌زند كه نه تنها مرغ پخته خنده‌اش مي‌گيرد بلكه آدم زنده را هم از خنده‌ي زياد به گريه مي‌اندازد!

ديشب موقع شام پدربزرگم گفت: «ماست سياه است.» گفتم: «بابابزرگ، از قديم تا جديد، در هر بلاد و سرزميني، با هر دين و آييني، مردم مي‌دانند كه ماست سفيد بوده، هست و خواهد بود. مگر آدم است كه هر دقيقه رنگ عوض كند؟!»

پدربزرگم نگاه عاقل اندر سفیهی به من انداخت و گفت: «حرف نباشه، من مي‌فهمم يا شما جوونا كه هنوز فرق بين بز و گوسفند رو نمي‌دونيد؟!»

ديگر حرفي نزدم يا بهتر بگويم حرفي نتوانستم بزنم. سرم را انداختم پايين، چشم‌هایم را بستم و به فكر فرو رفتم. بيشتر كه فكر كردم متوجه شدم كه بله، ماست سياه است، آن هم چه سياهي. اصلاً ماست چرا، بيشتر كه دقت مي‌كنم مي‌بينم سفره هم سياه است، دست‌هايمان هم سياه است، ديگران هم سياه هستند، اصلاً كل اتاق سياه شده است. بلند شدم، با هر جان کندنی بود به سمت پنجره رفتم، پرده را کنار زدم، همه جا سياه است حتي ستاره‌هاي آسمان .... اينجا بود كه متوجه شدم هم برق زمين رفته هم برق آسمان!

نظرات (0)

هنوز نظری ارسال نشده است

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. Posting comment as a guest.
پیوست (0 / 3)
انتشار موقعیت

کلا حقوقی نمی‌گیریم که بخواد محفوظ باشه، ولی شما رعایت کنید!

طراحی و اجرا "مینا وب "