زندگی، آش کشک خالهست!
همون طور که میدونین، ما از صبح تا شب کار میکنیم تا یه لقمه نون و پنیر و گاهی هم یه لقمه نون و بوقلمونی سر سفره خونوادهمون بیاریم تا نوش جان کنن. اگه این شکم بیهنرِ پیچپیچ نبود، کار ما برای سپری کردن زندگی روزمره خیلی راحتتر بود، ولی خب آش کشک خالهست دیگه، بخوریم پامونه، نخوریم هم نمیشه، باید بخوریم، چون اسراف میشه! حالا آش کشک خاله، سوپ جو مامان، سوسیس تخم مرغ بابا، خلاصه هر چیزی که پخته میشه و جلومون میذارن رو باید دو دستی ببوسیم و بندازیم توی خندق بلا. یه درصد هم اگه از روی اجبار گذاشتیم توی یخچال، باید دور بعد از قابلیت یخچال پارتی استفاده کنیم و با یه ترکیب ناب و دوست داشتنی هنر خودمون رو کشف و با خوردنش خنثی کنیم.
ببینید، ما روزانه به طور طبیعی سه وعده غذایی داریم و شاید حتی چند میان وعده. عدهای میان وعده رو ندارن و عدهای هم ممکنه سه وعده رو نداشته باشن. حالا چراش به ما مربوط نیست، شاید خودشون تصمیم گرفتن رژیم بگیرن یا از فرط گرسنگی رژیم اونا رو گرفته که اینقدر لاغر شدن. به هر حال، ما توی کار مردم دخالتی نمیکنیم. باری، حالا کار نداریم، هر چند وعده یا میان وعده که میل میکنین، اگه بتونین مدیریت درستی انجام بدین، هر وعده تو همون وعده تموم میشه، خلاص. مگه این که به دلیل مشغلههای کاری این مقدار دو یا سه برابر تهیه بشه که بعدا به همون میزان مصرف بشه. حالا اگه مصرف نشد، چی؟ خب باید مصرف بشه. اگه خدای نکرده مصرف نشد، از طرفی هم خود شما ضرر میکنین، هم جامعه ضرر میکنه و هم کشور. تازه چندتا ضرر دیگه هم اتفاق میافته که ممکنه به ذهن ما خطور نکنه، ولی حجم ضرر بیشک خیلی بالاتر از این حرفاست. پس به نظر بنده، بهترین حالت اینه که با توجه به گردی معده، مقدار مناسبی غذا تهیه و مصرف بشه تا همه از پیشِ قاضی راضی برگردن و جیب و معده ما هم همزمان خوشحال و خندان بشن و حرکات موزون از خودشون به نمایش بذارن!
چاپ شده در ویژهنامه پلخمون شماره 111، روزنامه شهرآرا